۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

چهارمین سالگرد پروازبانوآوازایران تسلیت باد.


آنکه دلم رابرده خداکو
هم نفسم کو
آنکه روزمن ازغم کرده سیه کو


 به هواداران مهستی در فیسبوک بپیوندید

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

معرفته داریم ؟ مملکته داریم؟!

امروز وقتی از خونه به سمت محل کارم می رفتم سوار یه تاکسی شدم . ایستگاه پایانی تاکسی این سمت خیابون و ایستگاه سوار کردن مسافراونور خیابون بود . من و یه خانومی که مسافر بود بخاطر شلوغی خیابون  به راننده تاکسی گفتیم اونور خیابون هم میری ؟ راننده گفت نه. ماهم کرایه رو دادیم و پیاده شدیم . موقع رد شدن از خیابون خانومه هول شد و پرید جلوی یه نیسان و ماشین زد بهش و خدا رو شکر جراهات سطحی برداشت . با کمک من و راننده بلند شد و در حالی که گریه میکرد راننده ترجیح داد برسونش به یه درمانگاه . منم رفتم اونور خیابون و دیدم همون راننده تاکسی داره مارو نیگاه میکنه !!!


۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

نماهنگ به یاد ماندنی از شاهین نجفی به یاد ندا


صبح بلند شد از خوابو تو آینه خودشو دید که شده بود عینه

یه جنازه که خیلی وقته مرده بود اون زندگی نکرد فقط زنده بود

تلویزیون و روشن کرد و دید خیابون پر از مردم بعید

که این همه زن و مرد و پیر و جوون ریختن بیرون و وقتش رسیده

که شنیده بود حق گرفتنیه حق میمونه ناحق که رفتنیه

مادرش نهی ش کرد و گفت نرو این همه که مردن یا تو بندن چی شد؟

کسی میاد بپرسه حالشونو کی جواب میده و میدونه دردشونو

بخدا تکون نمیخوره آب از آب حق چیه فقط اسمش اومده تو کتاب

اما ندا ندایی از تو خیابونا میشنید که میگفت ندا بیا

امروز روز توی توی خیابون میخوان عروسی بگیرن برات ندا جون

که مسیح مرگ و بزایی باکره امیر آباد خون می خواد منتظره

داماد گلولست و میشینه تو تنت حجله آمادس واسه بردنت

"خدا ببین حرمتت و شکستن مریم باکرت و به گلوله بستن

ببین افتادیم گیر یه مشت درنده ببین قیمت آدم اینجا چنده"

تو با نیگات چی میخواستی بگی ندا من خفه خون نمیگیرم این صدا

جاریه توی کوچه پس کوچه های شهر از خون تو قرمز سنگ فرشا

بخواب چشماتو رو هم بذار ندا دیگه ترسی نداری که چی میشه فردا

بخواب که اگه من و ما بیداریم اسم تو تکثیر میشه تو خیابونا

دست از خونش بردارین بند نمیاد این خون هزار ساله که جاریه

این خون ندا نیست خون وطنه وطن غریب وطنی که بی کفنه

وطنی که از توش من و فراری دادن آدمایی که حتی با خودشون بدن

چه انتظاری که کسی مث ندا رو نکشنش و به گلوله نبندن

من ولی اما اگر شاید دیگه نمیگم فقط یه چیز باید

من حقم و میخوام و صد تا مث ندا تو خیابونن همه یک صدا

بکشید مارو حق گرفتنیه حق می مونه نا حقه که رفتنیه

تا وقتی که کسی حقمون و نداده هر روز هر شب همین بساطه

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

ادب مرد به ز دولت اوست(به یاد مناظره موسوی و احمدی نژاد)



هیچ وقت خطم خوب نشد. یاد سالهای دبستان به خیر که انواع قلم نی های ریز و درشت را با سرهایی که هیچ وقت نتوانستم درست بتراشمشان، با خود به مدرسه می بردم و مشق خطاطی می کردم. هیچ وقت خطم خوب نشد. هیچ وقت نتوانستم قلم خوب را از بد تشخیص دهم. فقط شنیده بودم که قلم خیزران بهتر از بقیه است! هیچ وقت نفهمیدم کدام مرکب بهتر است. روزهایی که خوشنویسی داشتیم، دستهای سیاه شده، تنها دستاوردم از کلاس بود. هیچ وقت ندانستم چقدر لیقه باید در دوات بریزم که مناسب باشد. اخم و تخم مادرم را از یاد نمی برم وقتی که فرش خانه را سیاه کردم و گفت: "کاش لااقل خطت خوب بود!"
حتی یادم هست تابستان یکی از همان سالها را هم در دوره های آموزشی هلال احمر مشهد به کلاس خط می رفتم. اما انگار قرار نبود خوشنویس شوم.
مثل موضوع های انشای آن سالها که معمولاً تکراری بود و یا باید از برتری علم بر ثروت می نوشتیم یا از اینکه در آینده قرار است چه کاره شویم و چگونه به دیگران خدمت کنیم و یا اینکه یکی از فصلهای سال را تعریف کنیم، سرمشق های خوشنویسی هم چند عبارت تکراری و همیشگی بود.
معلمهای خط، بیش از همه روی دفترمان و یا روی تخته سیاه این دو عبارت را می نوشتند که: "ادب مرد به ز دولت اوست" و "با ادب باش تا بزرگ شوی".
هیچ وقت خطم خوب نشد اما این آموزه ها در گوش من و همکلاسی هایم مدام ماندگارتر می شد. حالا دو دهه از روزگاری که مشق خط می کردم می گذرد و این روزها در کوی و برزن و در هر جمع و محفلی، سخن از دولتمردی است که جانب ادب نگاه نداشت و حرمت اخلاق را نادیده انگاشت.
دولتمرد ما چشمانش را بر بسیاری چیزها بسته بود و گویی به تمنای کسب رأی از مخاطبان، بی آنکه حد و مرزی بشناسد، به ستیز با ادب و اخلاق برخاسته بود. دولتمرد ما آموزه های اسلام و قرآن و فرهنگ ایرانی را به کناری نهاده بود و یک شبه، تلاش های سی سال را بر باد می داد. ادعاهای مبهم و رازآلود، اتهامات اثبات نشده در هیچ محکمه ای، افترا بستن بر کسانی که نبودند تا به دفاع از خویش بپردازند و رعایت نکردن ارزشهای مذهبی و انسانی و اخلاقی، دولتمرد ما را در حکمرانی خویش کوچک ساخت.
دولتمرد ما از یاد برده بود که:
بزرگش نخوانند اهل خرد                که نام بزرگان به زشتی برد
دولتمرد ما بی آنکه بگوید چرا در این سالها هیچ نگفته و هیچ نکرده در اثبات آنچه ادعا می کند، در برابر چشم میلیونها ایرانی، بر موجی سوار شده بود که متانت و ادب و اخلاق را غرقه می ساخت.
نمی دانم معلمهای خط دولتمرد ما از آن سرمشق های مشهور به او نداده بودند؟!
کاش دولتمرد ما می دانست که:
با ادب را ادب سپاه بس اس              بی ادب با هزار کس تنهاست

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

لطفا این خبر را باور کنید: ایران بعد از چین ،کره شمالی و کوبا شاد ترین کشور دنیاست!!!

کره شمالی لیستی تهیه کرده است که بر اساس آن، چین شادترین مکان در دنیا شناخته شده است.

 بر اساس این شاخصی که توسط تلویزیون کره شمالی پخش شده است، چین از 100 امیتاز،  100 امتیاز کسب کرده است.

پس از چین، کره شمالی با 98 امتیاز در مقام دوم ، سپس کوبا و بعد از این کشور، ایران و ونزوئلا در لیست شادترین کشورهای دنیا هتسند. 

گفتنی است امریکا با کسب تنها 3 امتیاز در مقام 203 قرار گرفت

 البته، این تلیزیون از این کشور با عنوان "امپراطوری امریکا" نام برده است،


 همچنین کره جنوبی تنها 18 امتیاز کسب کرد و در رده های پایانی قرار داد.

. با خواندن این خبر متوجه شدیم لیست رو برعکس نوشتن :)